Friday 19 Esfand 01
توی قاب خیس این پنجره هاعکسی از جمعه غمگین میبینمچه سیاهه به تنش رخت عزاتو چشاش ابرای سنگین میبینمداره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکهنفسم در نمیاد، جمعهها سر نمیادکاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیادداره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکهعمر جمعه به هزار سال میرسهجمعهها غم دیگه بیداد میکنهآدم از دست خودش خسته میشهبا لبای بسته فریاد میکنهداره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکهجمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنهخنجر از پشت میزنه، اون که همراه منهداره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه