𝘛𝘩𝘦 𝘚𝘰𝘶𝘯𝘥 𝘖𝘧 𝘛𝘩𝘦 𝘔𝘰𝘰𝘯

𝘈𝘭𝘭 𝘎𝘰𝘰𝘥 𝘛𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴 𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘍𝘪𝘯𝘥 𝘛𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘞𝘢𝘺 𝘐𝘧 𝘛𝘩𝘦𝘺'𝘳𝘦 𝘠𝘰𝘶𝘳𝘴

𝘔𝘦 𝘎𝘶𝘴𝘵𝘢𝘴 𝘛𝘶

هواپیماها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

سفر کردن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

صبح رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

نسیم رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

رویا دیدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دریا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

موتورسیکلت ها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دویدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

بارون رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

بازگشتن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

ماریجوانا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

کوکائین رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

کوه‌ها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شب رو دوست دارم تو رو دوست دارم

شام رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

همسایمو رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دست پخت اون رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

طنازی کردن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

گیتار رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

سبک رگی رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دارچین رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

آتش رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

رقصیدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شهر کرونا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شهر مالاسانا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

میوه شاه بلوط رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

گواتمالا رو دوست دارم،تو رو دوست دارم

۱ نظر ۶

من حسِ به بطالت گذروندنِ نیما هستم.

عمدا به بطالت میگذرانم، عمدا، عمدا..


فکر کنم این چیزیه که نوک زبون همه مونه اما یکی براش یه اسمی داده، یه توصیف درستی ازش رو برامون نوشته. این جمله از نیما یوشیجه. نمیدونم نیما چه حسی داشته که خیلی سال قبل تو یک روز زمستونی انقدر تحمل کردنش براش سخت بوده که روی کاغذ نوشتتش؛ اما من دارم تو یه روز زمستونی دیگه تجربه اش میکنم. شاید بهتره نگم یه روز زمستونی دیگه، کل این زمستون و زمستون قبلی و قبلترش. من حسِ به بطالت گذروندنِ نیما هستم-به سبک دیالوگی که توی فیلم فایت کلاب گفته میشه-.
زندگیم پر شده از شاید ها برای آینده و ای کاش ها برای گذشته. میدونم، خودم میدونم که باید تو حال زندگی کنم و هزار تا چیز دیگه ای که گوشامون باهاش پره. اما همیشه حس میکنم اینایی که میگن تو حال زندگی میکنن بیشتر از بقیه درگیر گذشته و آینده خودشونن. شاید این حس تقصیر بدبینی هست که اکثرمون دچارشیم، شاید هم واقعیت باشه. به هر حال درگیر گذشته یا آینده نبودن چیزیه که از نظر من امکان نداره. اما حسی که درباره زمان حال دارم؟ حس میکنم خیلی از چیزا اونطوری که باید واقعی نیست. انگار که همه چیزایی که در جریانن یه خواب باشن، همه چیزایی که میگم صرفا یه هزیان باشن، همه احساساتم فقط یه توهم باشن، انگاری که دارم محو میشم.

۳ نظر ۱۱

جمعه

توی قاب خیس این پنجره هاعکسی از جمعه غمگین میبینمچه سیاهه به تنش رخت عزاتو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
نفسم در نمیاد، جمعهها سر نمیادکاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
عمر جمعه به هزار سال میرسهجمعهها غم دیگه بیداد میکنهآدم از دست خودش خسته میشهبا لبای بسته فریاد میکنه
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
جمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنهخنجر از پشت میزنه، اون که همراه منه
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
۱ نظر ۷

تک تک کارهایی که نکردیم

حرفایی که نگفتیم

خاطره هایی که تجربه نکردیم

آهنگایی که برا هم نفرستادیم

فیلمای قشنگی که به هم معرفی نکردیم

روزهایی که با هم حرف نزدیم

مناسبت هایی که به هم تبریک نگفتیم

لقب هایی که به هم ندادیم

احساساتی که ابراز نکردیم

وقتایی که یه چیز دیگه رو به هم ترجیح دادیم

لحظه هایی که دلمون برا هم تنگ شد و نگفتیم

لبخندایی که به هم نزدیم

جمله های قشنگی که از هم دریغ کردیم

اون لحظه هایی که حوصله همو نداشتیم

اون وقتایی که به هم نیاز داشتیم اما به زبونش نیاوردیم

دوست دارمایی که نگفتیم یا نشد که بگیم

یه روزی.. قراره جای تک تکشون درد بگیره

۵ نظر ۱۱

گلدون شکسته

منو با تنهاییام تنها بذار، دلم گرفته 

روزای آفتابی رو به روم نیار، دلم گرفته 

نقش من، نقش یه گلدونِ شکسته است 

بی گل و آب برا موندن توی ایوون بهار، دلم گرفته


این تیکه -و فقط این تیکه- از آهنگ به نظرم مود بود.

بهار نزدیکه و اردیبهشت معشوقه من بین ماه‌های ساله. با این که عاشق اردیبهشتم اما هیچ وقت نمیتونم اونطوری که باید ازش لذت ببرم و همیشه یه غمی تو اردیبهشت ماه دارم. یک غمی که خودم اسمش رو میذارم «غم برای آنچه که بودی، غم برای آنچه که از دست دادی».

من عاشق روزای آفتابی و گرمای خورشید و روزای طولانی ام. من فقط تو این روزا احساس زنده بودن دارم. اما اون غمی که نمی‌دونم منشأش کجاست منو تبدیل به یه «گلدون شکسته» می‌کنه. من همیشه تو بهار بی گل و آب بودم. اگه بخوام صادق باشم من همیشه یه گلدون شکسته ام.. گلدون شکسته ای که صرفا توی فصلای گرم سال یکم احساس زنده بودن داره.

شاید بهتره به جای غم اسم این حس رو بذارم دلتنگی. شاید هم غمِ دلتنگی تعریف دقیق تری باشه. دلتنگی برای زمانی که نمی‌دونم کجاست و چی رو توش از دست دادم که همیشه باهام مونده. خیلی دوست دارم که اردیبهشت امسال کمتر این حس رو داشته باشم اما به یک میلیون دلیل می‌دونم که اردیبهشت امسال غمگین ترین سرزنده روی زمین میشم. همون گلدون شکسته ای که با تنهاییاش توی ایوونِ روزایِ آفتابیِ بهار تنها مونده و دلش گرفته.

۶ نظر ۴

سنگ قبر آرزو

آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من گلی پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود

۰ نظر ۶

𝘚𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘖𝘧 𝘔𝘺 𝘏𝘦𝘢𝘳𝘵

𝘏𝘦 𝘥𝘦𝘢𝘭𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘢𝘳𝘥𝘴 𝘢𝘴 𝘢 𝘮𝘦𝘥𝘪𝘵𝘢𝘵𝘪𝘰𝘯

کارت بازی کردن برای اون مثل مدیتیشنه

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘩𝘦 𝘱𝘭𝘢𝘺𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘴𝘶𝘴𝘱𝘦𝘤𝘵

و کسایی که باهاش بازی میکنن هیچوقت مشکوک نمیشن

𝘏𝘦 𝘥𝘰𝘦𝘴𝘯'𝘵 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘴

اون برای پولی که میبره بازی نمیکنه

𝘏𝘦 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘳𝘦𝘴𝘱𝘦𝘤𝘵

اون برای احترام بازی نمیکنه

𝘏𝘦 𝘥𝘦𝘢𝘭𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘢𝘳𝘥𝘴 𝘵𝘰 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘦 𝘢𝘯𝘴𝘸𝘦𝘳

اون کارتا رو پخش میکنه تا جواب رو پیدا کنه

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘢𝘤𝘳𝘦𝘥 𝘨𝘦𝘰𝘮𝘦𝘵𝘳𝘺 𝘰𝘧 𝘤𝘩𝘢𝘯𝘤𝘦

هندسه مقدس شانس

𝘛𝘩𝘦 𝘩𝘪𝘥𝘥𝘦𝘯 𝘭𝘢𝘸 𝘰𝘧 𝘢 𝘱𝘳𝘰𝘣𝘢𝘣𝘭𝘦 𝘰𝘶𝘵𝘤𝘰𝘮𝘦

قانون مرموز نتایج احتمالی

𝘛𝘩𝘦 𝘯𝘶𝘮𝘣𝘦𝘳𝘴 𝘭𝘦𝘢𝘥 𝘢 𝘥𝘢𝘯𝘤𝘦

انگاری ک اعداد باهم میرقصن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘵𝘩𝘦 𝘫𝘢𝘤𝘬 𝘰𝘧 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴

شاید اون با سرباز خشت بازی کنه

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘭𝘢𝘺 𝘵𝘩𝘦 𝘲𝘶𝘦𝘦𝘯 𝘰𝘧 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴

شاید بی بی پیک رو زمین بندازه

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘤𝘰𝘯𝘤𝘦𝘢𝘭 𝘢 𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘪𝘯 𝘩𝘪𝘴 𝘩𝘢𝘯𝘥

شاید توی دستش یک شاه رو پنهون کنه

𝘞𝘩𝘪𝘭𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘦𝘮𝘰𝘳𝘺 𝘰𝘧 𝘪𝘵 𝘧𝘢𝘥𝘦𝘴

درحالی که خاطره اون از ذهنش محو میشه

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦

این شکلش نیست

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

شکل دل من نیست

𝘐𝘧 𝘐 𝘵𝘰𝘭𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘭𝘰𝘷𝘦𝘥 𝘺𝘰𝘶

و اگه به تو بگم که عاشقتم

𝘠𝘰𝘶'𝘥 𝘮𝘢𝘺𝘣𝘦 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦'𝘴 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘳𝘰𝘯𝘨

شاید فکر کنی که یه مشکلی هست

𝘐'𝘮 𝘯𝘰𝘵 𝘢 𝘮𝘢𝘯 𝘰𝘧 𝘵𝘰𝘰 𝘮𝘢𝘯𝘺 𝘧𝘢𝘤𝘦𝘴

من مرد هزار چهره نیستم

𝘛𝘩𝘦 𝘮𝘢𝘴𝘬 𝘐 𝘸𝘦𝘢𝘳 𝘪𝘴 𝘰𝘯𝘦

فقط یه ماسک به صورتم میزنم

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘴𝘱𝘦𝘢𝘬 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘯𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

اما اونایی که حرف میزنن هیچی نمیدونن

𝘈𝘯𝘥 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘰𝘶𝘵 𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘤𝘰𝘴𝘵

و با تقاص پس دادن این رو میفهمن

𝘓𝘪𝘬𝘦 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘤𝘶𝘳𝘴𝘦 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘭𝘶𝘤𝘬 𝘪𝘯 𝘵𝘰𝘰 𝘮𝘢𝘯𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘤𝘦𝘴

مثل اونایی که تو جاهای مختلف به شانسشون لعنت میفرستن

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘧𝘦𝘢𝘳 𝘢𝘳𝘦 𝘭𝘰𝘴𝘵

و اونهایی که میترسن شکست میخورن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦

این شکلش نیست

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

شکل دل من نیست

۰ نظر ۲

?𝘏𝘰𝘸 𝘋𝘰 𝘐 𝘚𝘵𝘰𝘱 𝘓𝘰𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘠𝘰𝘶

𝘐'𝘮 𝘵𝘳𝘺𝘪𝘯𝘨 𝘴𝘰 𝘩𝘢𝘳𝘥 𝘵𝘰 𝘧𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘺𝘰𝘶

خیلی سخت دارم تلاش میکنم تا فراموشت کنم

𝘈𝘯𝘥 𝘭𝘦𝘢𝘷𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘸𝘦 𝘩𝘢𝘥 𝘣𝘦𝘩𝘪𝘯𝘥

و زندگی که قبلا پشت سر گذاشتیم رو رها کنم

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘪𝘮𝘦𝘴 𝘐 𝘧𝘦𝘦𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘢𝘺 𝘩𝘢𝘴 𝘤𝘰𝘮𝘦

و بعضی وقتا هستن که من حس میکنم اون روز فرا رسیده

𝘐'𝘷𝘦 𝘤𝘩𝘢𝘴𝘦𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘧𝘳𝘰𝘮 𝘮𝘺 𝘮𝘪𝘯𝘥

تو رو از ذهنم پاک کردم

𝘉𝘶𝘵 𝘐'𝘮 𝘢𝘧𝘳𝘢𝘪𝘥 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦'𝘴 𝘢𝘭𝘸𝘢𝘺𝘴 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

ولی من متاسفم همیشه یه چیزی وجود داره

𝘛𝘩𝘢𝘵 𝘴𝘦𝘵𝘴 𝘮𝘦 𝘣𝘢𝘤𝘬 𝘢𝘯𝘥 𝘮𝘢𝘬𝘦𝘴 𝘮𝘦 𝘴𝘦𝘦

که من رو به عقب برمیگردونه و باعث میشه ببینم

𝘠𝘰𝘶'𝘳𝘦 𝘮𝘰𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘢𝘯 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘢 𝘮𝘦𝘮𝘰𝘳𝘺 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘢𝘴𝘵

که تو بیشتر از فقط یه خاطره تو گذشته ای

𝘠𝘰𝘶'𝘳𝘦 𝘴𝘵𝘪𝘭𝘭 𝘢 𝘱𝘢𝘳𝘵 𝘰𝘧 𝘮𝘦

تو هنوز بخشی از وجود منی

?𝘚𝘰 𝘩𝘰𝘸 𝘥𝘰 𝘐 𝘴𝘵𝘰𝘱 𝘭𝘰𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶

پس چطور میتونم از دوست داشتنت دست بکشم؟

𝘍𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘦 𝘶𝘴𝘦𝘥 𝘵𝘰 𝘥𝘰

همه اون کار هایی که قبلا انجام میدادیم رو فراموش کنم

𝘍𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘢𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘳𝘦𝘢𝘮𝘴 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘳𝘦𝘥

همه اون رویا های مشترکمون رو فراموش کنم

?𝘈𝘯𝘥 𝘩𝘰𝘸 𝘮𝘺 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘸𝘢𝘴 𝘬𝘯𝘰𝘸𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶 𝘤𝘢𝘳𝘦𝘥

و چطور زندگی من میدونست بهش اهمیت میدی؟

?𝘞𝘩𝘺 𝘥𝘰 𝘐 𝘦𝘯𝘥 𝘶𝘱 𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘐 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘵, 𝘦𝘢𝘤𝘩 𝘵𝘪𝘮𝘦 𝘐 𝘵𝘳𝘺

چرا هربار که تلاش میکنم به همون جایی میرسم که ازش شروع کرده بودم؟

𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘵𝘦𝘭𝘭 𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘸 𝘐 𝘤𝘢𝘯 𝘧𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵

فقط بهم بگو چطور میتونم فراموش کنم

 ...𝘚𝘰 𝘐 𝘤𝘢𝘯 𝘴𝘢𝘺 𝘨𝘰𝘰𝘥𝘣𝘺𝘦

تا بتونم ازت خداحافظی کنم...

𝘐'𝘮 𝘵𝘪𝘳𝘦𝘥 𝘰𝘧 𝘢𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘭𝘰𝘯𝘦𝘭𝘺 𝘦𝘷𝘦𝘯𝘪𝘯𝘨𝘴

من از تمام عصرهایی که تنهام خسته ام

𝘈𝘯𝘥 𝘢𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘢𝘯𝘺 𝘵𝘪𝘮𝘦𝘴 𝘐'𝘷𝘦 𝘤𝘳𝘪𝘦𝘥

و از تمام زمان هایی که گریه کردم

𝘐'𝘮 𝘵𝘪𝘳𝘦𝘥 𝘰𝘧 𝘸𝘰𝘯𝘥𝘦𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘮𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘥𝘰𝘯𝘦 𝘵𝘰

من از این فکر خسته شدم که چیکار باید انجام میدادم تا

𝘬𝘦𝘦𝘱 𝘺𝘰𝘶 𝘣𝘺 𝘮𝘺 𝘴𝘪𝘥𝘦

تو رو پیش خودم نگه دارم

𝘈𝘯𝘥 𝘳𝘦𝘢𝘤𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘰𝘶𝘵 𝘢𝘤𝘳𝘰𝘴𝘴 𝘺𝘰𝘶𝘳 𝘱𝘪𝘭𝘭𝘰𝘸

و از بالشتت دست بکشم

𝘐 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘵 𝘳𝘦𝘮𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶'𝘳𝘦 𝘨𝘰𝘯𝘦

یادم میاد که تو رفتی

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘰𝘶𝘨𝘩 𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘦 𝘤𝘢𝘯 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘣𝘦

و با این حال که میدونم که ما هیچ وقت نمیتونیم باهم باشیم

𝘛𝘩𝘦 𝘱𝘢𝘪𝘯 𝘪𝘯 𝘮𝘦 𝘨𝘰𝘦𝘴 𝘰𝘯

همچنان درد توی بدن من زیاد میشه

?𝘚𝘰 𝘩𝘰𝘸 𝘥𝘰 𝘐 𝘴𝘵𝘰𝘱 𝘭𝘰𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶

پس چطور میتونم از دوست داشتنت دست بکشم؟

𝘍𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘦 𝘶𝘴𝘦𝘥 𝘵𝘰 𝘥𝘰

همه اون کار هایی که قبلا انجام میدادیم رو فراموش کنم

𝘍𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵 𝘢𝘭𝘭 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘳𝘦𝘢𝘮𝘴 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘸𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘳𝘦𝘥

همه اون رویا های مشترکمون رو فراموش کنم

?𝘈𝘯𝘥 𝘩𝘰𝘸 𝘮𝘺 𝘭𝘪𝘧𝘦 𝘸𝘢𝘴 𝘬𝘯𝘰𝘸𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶 𝘤𝘢𝘳𝘦𝘥

و چطور زندگی من میدونست بهش اهمیت میدی؟

?𝘞𝘩𝘺 𝘥𝘰 𝘐 𝘦𝘯𝘥 𝘶𝘱 𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘐 𝘴𝘵𝘢𝘳𝘵, 𝘦𝘢𝘤𝘩 𝘵𝘪𝘮𝘦 𝘐 𝘵𝘳𝘺

چرا هربار که تلاش میکنم به همون جایی میرسم که ازش شروع کرده بودم؟

𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘵𝘦𝘭𝘭 𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘸 𝘐 𝘤𝘢𝘯 𝘧𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵

فقط بهم بگو چطور میتونم فراموش کنم

 ...𝘚𝘰 𝘐 𝘤𝘢𝘯 𝘴𝘢𝘺 𝘨𝘰𝘰𝘥𝘣𝘺𝘦

تا بتونم ازت خداحافظی کنم...

?𝘚𝘰 𝘩𝘰𝘸 𝘥𝘰 𝘐 𝘴𝘵𝘰𝘱 𝘭𝘰𝘷𝘪𝘯𝘨 𝘺𝘰𝘶

پس چطور میتونم از دوست داشتنت دست بکشم؟

...𝘗𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 𝘵𝘦𝘭𝘭 𝘮𝘦 𝘸𝘩𝘺

لطفا به من بگو چرا

𝘐 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘪𝘵 𝘴𝘰 𝘩𝘢𝘳𝘥 𝘵𝘰 𝘧𝘰𝘳𝘨𝘦𝘵

خیلی برای من سخته که فراموش کنم

𝘈𝘯𝘥 𝘩𝘢𝘳𝘥 𝘵𝘰 𝘴𝘢𝘺 𝘎𝘰𝘰𝘥𝘣𝘺𝘦

و برام سخته که ازت خداحافظی کنم

...𝘎𝘰𝘰𝘥𝘣𝘺𝘦

خداحافظی کنم...

۰ نظر ۴

𝘙𝘦𝘥𝘦𝘦𝘮𝘦𝘳

 

𝘊𝘢𝘯'𝘵 𝘺𝘰𝘶 𝘴𝘦𝘦

نمیتونی ببینی..

?𝘛𝘩𝘢𝘵 𝘦𝘷𝘦𝘳𝘺𝘰𝘯𝘦 𝘪𝘴 𝘥𝘺𝘪𝘯𝘨

که همه دارن میمیرن؟

𝘛𝘩𝘦 𝘢𝘯𝘪𝘮𝘢𝘭𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘤𝘳𝘺𝘪𝘯𝘨

که حیوونا دارن گریه میکنن

𝘙𝘦𝘭𝘪𝘨𝘪𝘰𝘯𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘥𝘪𝘷𝘪𝘥𝘪𝘯𝘨

ادیان دارن تقسیم میشن

𝘈𝘴 𝘮𝘺 𝘧𝘢𝘮𝘪𝘭𝘺 𝘬𝘦𝘦𝘱𝘴 𝘰𝘯 𝘧𝘪𝘨𝘩𝘵𝘪𝘯𝘨

در حالی که خانواده من به جنگیدن ادامه میده

𝘈𝘴 𝘮𝘺 𝘧𝘢𝘮𝘪𝘭𝘺 𝘬𝘦𝘦𝘱𝘴

در حالی که خانواده من ادامه میده

𝘕𝘰𝘸 𝘐'𝘮 𝘤𝘢𝘶𝘨𝘩𝘵 𝘪𝘯 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

الان گرفتار یه چیزی شدم

𝘔𝘺 𝘦𝘵𝘦𝘳𝘯𝘢𝘭 𝘴𝘶𝘧𝘧𝘦𝘳𝘪𝘯𝘨

رنج ابدی من

𝘓𝘰𝘰𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘦𝘢𝘯𝘪𝘯𝘨 𝘰𝘧 𝘪𝘵 𝘢𝘭𝘭

به دنبال معنی اون میگردم

𝘉𝘶𝘵 𝘐 𝘨𝘰𝘵 𝘯𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

اما چیزی دستگیرم نمیشه

𝘛𝘩𝘪𝘴 𝘦𝘵𝘦𝘳𝘯𝘢𝘭 𝘴𝘢𝘥𝘯𝘦𝘴𝘴

این غم ابدی

𝘕𝘰𝘸 𝘐 𝘧𝘢𝘥𝘦 𝘵𝘰 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬𝘯𝘦𝘴𝘴

الان توی سیاهی محو میشم

𝘋𝘰𝘯'𝘵 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘐 𝘨𝘰 𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘐 𝘥𝘪𝘦

نمیدونم وقتی بمیرم کجا میرم

𝘔𝘶𝘴𝘵 𝘣𝘦 𝘣𝘦𝘵𝘵𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘢𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴

اما باید بهتر از این باشه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘩𝘦𝘳𝘦

و من اینجام

𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘸𝘢𝘪𝘵𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘮𝘦

فقط منتظرم تا تو برگردی خونه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘴𝘤𝘳𝘦𝘢𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘢𝘭𝘭 𝘰𝘯 𝘮𝘺 𝘰𝘸𝘯

و من به تنهایی فریاد میزنم

𝘞𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝘳𝘦𝘷𝘰𝘭𝘷𝘦𝘳 𝘢𝘯𝘥 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦

با هفت تیر و یه یادداشت

?𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 𝘱𝘪𝘤𝘬 𝘶𝘱 𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘩𝘰𝘯𝘦

میشه لطفا تلفن رو برداری؟

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘸𝘢𝘪𝘵𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘮𝘦

و من منتظرم تا تو بیای خونه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘴𝘤𝘳𝘦𝘢𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘢𝘭𝘭 𝘰𝘯 𝘮𝘺 𝘰𝘸𝘯

و من به تنهایی فریاد میزنم

𝘞𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝘳𝘦𝘷𝘰𝘭𝘷𝘦𝘳 𝘢𝘯𝘥 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦

با هفت تیر و یه یادداشت

?𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘣𝘢𝘤𝘬 𝘩𝘰𝘮𝘦

میشه لطفا به خونه برگردی؟

𝘈𝘪𝘯'𝘵 𝘪𝘵 𝘴𝘢𝘥

ناراحت کننده نیست..

?𝘞𝘩𝘦𝘯 𝘺𝘰𝘶 𝘨𝘰𝘵 𝘯𝘰𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘵𝘰 𝘨𝘰

وقتی جایی برای رفتن نداری؟

?𝘎𝘰𝘵 𝘯𝘰 𝘱𝘭𝘢𝘤𝘦 𝘵𝘰 𝘤𝘢𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶𝘳 𝘩𝘰𝘮𝘦

وقتی جایی رو نداری که خونت صداش بزنی؟

?𝘉𝘶𝘳𝘥𝘦𝘯 𝘵𝘰 𝘦𝘷𝘦𝘳𝘺𝘰𝘯𝘦 𝘺𝘰𝘶 𝘬𝘯𝘰𝘸

وقتی بار تمام کسایی که میشناسی رو به دوش بکشی؟

𝘈𝘯𝘥 𝘐 𝘵𝘳𝘺

و من فقط تلاش میکنم

𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘢𝘣𝘰𝘶𝘵 𝘮𝘺 𝘭𝘪𝘧𝘦

که راجب زندگی خودم فکر نکنم

𝘚𝘰 𝘐 𝘥𝘰 𝘢𝘯𝘰𝘵𝘩𝘦𝘳 𝘭𝘪𝘯𝘦

پس یه لاین دیگه رو هم اسنیف میکنم

𝘐𝘵 𝘬𝘦𝘦𝘱𝘴 𝘮𝘦 𝘯𝘶𝘮𝘣 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵

فقط به اندازه یه شب منو بی حس نگه میداره

𝘐𝘵 𝘬𝘦𝘦𝘱𝘴 𝘮𝘦 𝘯𝘶𝘮𝘣 𝘫𝘶𝘴𝘵 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘯𝘪𝘨𝘩𝘵

فقط به اندازه یه شب منو بی حس نگه میداره

𝘕𝘰𝘸 𝘐'𝘮 𝘤𝘢𝘶𝘨𝘩𝘵 𝘪𝘯 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

الان گرفتار یه چیزی شدم

𝘔𝘺 𝘦𝘵𝘦𝘳𝘯𝘢𝘭 𝘴𝘶𝘧𝘧𝘦𝘳𝘪𝘯𝘨

رنج ابدی من

𝘓𝘰𝘰𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘦𝘢𝘯𝘪𝘯𝘨 𝘰𝘧 𝘪𝘵 𝘢𝘭𝘭

به دنبال معنی اون میگردم

𝘉𝘶𝘵 𝘐 𝘨𝘰𝘵 𝘯𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

اما چیزی دستگیرم نمیشه

𝘛𝘩𝘪𝘴 𝘦𝘵𝘦𝘳𝘯𝘢𝘭 𝘴𝘢𝘥𝘯𝘦𝘴𝘴

غم ابدی من

𝘕𝘰𝘸 𝘐 𝘧𝘢𝘥𝘦 𝘵𝘰 𝘣𝘭𝘢𝘤𝘬𝘯𝘦𝘴𝘴

الان توی سیاهی محو میشم

𝘋𝘰𝘯'𝘵 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘸𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘐 𝘨𝘰 𝘸𝘩𝘦𝘯 𝘐 𝘥𝘪𝘦

نمیدونم وقتی بمیرم کجا میرم

𝘔𝘶𝘴𝘵 𝘣𝘦 𝘣𝘦𝘵𝘵𝘦𝘳 𝘵𝘩𝘢𝘯 𝘵𝘩𝘪𝘴

اما باید بهتر از این باشه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘩𝘦𝘳𝘦

و من اینجام

𝘑𝘶𝘴𝘵 𝘸𝘢𝘪𝘵𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘮𝘦

فقط منتظرم تا تو برگردی خونه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘴𝘤𝘳𝘦𝘢𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘢𝘭𝘭 𝘰𝘯 𝘮𝘺 𝘰𝘸𝘯

و من به تنهایی فریاد میزنم

𝘞𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝘳𝘦𝘷𝘰𝘭𝘷𝘦𝘳 𝘢𝘯𝘥 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦

با هفت تیر و یه یادداشت

?𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 𝘱𝘪𝘤𝘬 𝘶𝘱 𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘩𝘰𝘯𝘦

میشه لطفا تلفن رو برداری؟

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘸𝘢𝘪𝘵𝘪𝘯𝘨 𝘧𝘰𝘳 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘰 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘩𝘰𝘮𝘦

و من منتظرم تا تو برگردی خونه

𝘈𝘯𝘥 𝘐'𝘮 𝘴𝘤𝘳𝘦𝘢𝘮𝘪𝘯𝘨 𝘢𝘭𝘭 𝘰𝘯 𝘮𝘺 𝘰𝘸𝘯

و من به تنهایی فریاد میزنم

𝘞𝘪𝘵𝘩 𝘵𝘩𝘦 𝘳𝘦𝘷𝘰𝘭𝘷𝘦𝘳 𝘢𝘯𝘥 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦

با هفت تیر و یه یادداشت

?𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘺𝘰𝘶 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 𝘤𝘰𝘮𝘦 𝘣𝘢𝘤𝘬 𝘩𝘰𝘮𝘦

میشه لطفا به خونه برگردی؟

۰ نظر ۷

𝘑𝘢𝘯𝘶𝘢𝘳𝘺 11𝘵𝘩

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
اون ور جنگل تن سبز

پشت دشت سر به دامن

اون ور روزای تاریک

پشت نیم شبای روشن

برای باور بودن

جایی شاید باشه شاید

برای لمس تن عشق

کسی باید باشه باید

اما تو این راه که همراه

جز هجوم خار و خس نیست

کسی شاید باشه شاید

کسی که دستاش قفس نیست
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان