𝘛𝘩𝘦 𝘚𝘰𝘶𝘯𝘥 𝘖𝘧 𝘛𝘩𝘦 𝘔𝘰𝘰𝘯

𝘈𝘭𝘭 𝘎𝘰𝘰𝘥 𝘛𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴 𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘍𝘪𝘯𝘥 𝘛𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘞𝘢𝘺 𝘐𝘧 𝘛𝘩𝘦𝘺'𝘳𝘦 𝘠𝘰𝘶𝘳𝘴

17/05/2022

به این یک سالی که گذشت نگاه میکنم و خنده ام میگیره.

حرف برای شنیده شدن زیاده ولی چیزی برای گفتن یا نوشتن نیست.

این رو صرفا به این دلیل می‌نویسم تا سال دیگه بهش بخندم (:

۲ نظر ۵

پرتاب

هنوز هم سَر میزنم به کوچه ای که وسطش گم شدم

غرورم رو کَندم و از تمنا پر شدم

جهان هم ایستاده بود بین نطقت

من ایستاده توی گردباد و بُهبُهَش

بارون میخورد سُر رو طُره ی موهات

عجیب شعله ای داشت جمله ی کوتاهت

دست هات حلقه زده بودن دور زانو هات

میزدم لگد زیر زانو های قانون هام

زور دلم نمیرسید به نفوذ چشم هات

چمباتمه زده بودم بین پلک هات

هر لحظه نفس میکشیدمت

محکوم به حبس ولی شیفته یِ زندان

انتهای دهلیز خاکستری دلم

یه صدایی میگفت که به طرفت برم

درونم میدوییدم توی تونل های تاریک

مگه میشه که به کلمه بگم؟

من از خط مقدم روزگار خشنم

خسته پناه آوردم به کلبه دِنجت

تموم نقش هام رو پشت در گذاشتم

جا تا ببندم یه نقش کنج ذهنت

ولی مگه زندگی به همین آسونیه؟

شاید خوش خیالی نیازمند نابودیه

هنوز هم سَر میزنم به اون کوچه

کوچه ای که واسه من همیشه بارونیه

پرتاب شدم از بلندای دوست داشتنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

پرتاب شدم از بوییدن عطر تنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

ایستاده بودم یا تو دور میشدی

همه چی محو گذشته بی رنگه چون

رنگ چشم هات رو ریختم رو شعرم

بخون رد شو، ازش بگذر

کدوم خط عابر، کدوم خیابون

کدوم پیاده رو رو کدوم خیال خوش

تووی کدوم لحظه، زیر کدوم خنده هاته

جایی که رها شدنِ من کلید خورد

منم مرد جنگجو و حیرون و مست

که گَس کرده دهنمو طعم شکست

تو سکوت گوش خراش این چاهِ سیاه

تنم به قدرت یک نعره نشست

نه چرایی مهمه نه چگونگی

اندوه خود نفس فعل نبودنش

شیوه ها نحوه ها که مِلاک نیستن

فقدان یعنی محرومیت از صورتت

هنوز به خوابم میای، توازن دنیا برقراره

من از یادت میرم، تو به یادم میای

پنهانم توی جنگلت

خیالت نمیره پی شکارم میاد و

من دست و پنجه نرم میکنم با غروب حضورت

مینویسم سرود عبورت از خاطرم و

هنوز لب چاهم، هنوز تو کوچه ام

هُلم میدی و این شروع سقوطه

پرتاب شدم از بلندای دوست داشتنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

پرتاب شدم از بوییدن عطر تنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

پرتاب شدم از بلندای دوست داشتنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

پرتاب شدم از بوییدن عطر تنت

و این دردناک ترین نوع شکستگی بود

۰ نظر ۵

یه جای دیگه، یه آدم دیگه

شاید یه جای دیگه و با یه آدم دیگه خوشحال تر باشی.

۸ نظر ۸

سوز

گیر کرده تو مرداب، ولی دنبال ساختن جریان.

۸ نظر ۸
اون ور جنگل تن سبز

پشت دشت سر به دامن

اون ور روزای تاریک

پشت نیم شبای روشن

برای باور بودن

جایی شاید باشه شاید

برای لمس تن عشق

کسی باید باشه باید

اما تو این راه که همراه

جز هجوم خار و خس نیست

کسی شاید باشه شاید

کسی که دستاش قفس نیست
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان