𝘛𝘩𝘦 𝘚𝘰𝘶𝘯𝘥 𝘖𝘧 𝘛𝘩𝘦 𝘔𝘰𝘰𝘯

𝘈𝘭𝘭 𝘎𝘰𝘰𝘥 𝘛𝘩𝘪𝘯𝘨𝘴 𝘞𝘪𝘭𝘭 𝘍𝘪𝘯𝘥 𝘛𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘞𝘢𝘺 𝘐𝘧 𝘛𝘩𝘦𝘺'𝘳𝘦 𝘠𝘰𝘶𝘳𝘴

𝘔𝘦 𝘎𝘶𝘴𝘵𝘢𝘴 𝘛𝘶

هواپیماها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

سفر کردن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

صبح رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

نسیم رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

رویا دیدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دریا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

موتورسیکلت ها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دویدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

بارون رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

بازگشتن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

ماریجوانا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

کوکائین رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

کوه‌ها رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شب رو دوست دارم تو رو دوست دارم

شام رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

همسایمو رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دست پخت اون رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

طنازی کردن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

گیتار رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

سبک رگی رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

دارچین رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

آتش رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

رقصیدن رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شهر کرونا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

شهر مالاسانا رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

میوه شاه بلوط رو دوست دارم، تو رو دوست دارم

گواتمالا رو دوست دارم،تو رو دوست دارم

۱ نظر ۶

من حسِ به بطالت گذروندنِ نیما هستم.

عمدا به بطالت میگذرانم، عمدا، عمدا..


فکر کنم این چیزیه که نوک زبون همه مونه اما یکی براش یه اسمی داده، یه توصیف درستی ازش رو برامون نوشته. این جمله از نیما یوشیجه. نمیدونم نیما چه حسی داشته که خیلی سال قبل تو یک روز زمستونی انقدر تحمل کردنش براش سخت بوده که روی کاغذ نوشتتش؛ اما من دارم تو یه روز زمستونی دیگه تجربه اش میکنم. شاید بهتره نگم یه روز زمستونی دیگه، کل این زمستون و زمستون قبلی و قبلترش. من حسِ به بطالت گذروندنِ نیما هستم-به سبک دیالوگی که توی فیلم فایت کلاب گفته میشه-.
زندگیم پر شده از شاید ها برای آینده و ای کاش ها برای گذشته. میدونم، خودم میدونم که باید تو حال زندگی کنم و هزار تا چیز دیگه ای که گوشامون باهاش پره. اما همیشه حس میکنم اینایی که میگن تو حال زندگی میکنن بیشتر از بقیه درگیر گذشته و آینده خودشونن. شاید این حس تقصیر بدبینی هست که اکثرمون دچارشیم، شاید هم واقعیت باشه. به هر حال درگیر گذشته یا آینده نبودن چیزیه که از نظر من امکان نداره. اما حسی که درباره زمان حال دارم؟ حس میکنم خیلی از چیزا اونطوری که باید واقعی نیست. انگار که همه چیزایی که در جریانن یه خواب باشن، همه چیزایی که میگم صرفا یه هزیان باشن، همه احساساتم فقط یه توهم باشن، انگاری که دارم محو میشم.

۳ نظر ۱۱

جمعه

توی قاب خیس این پنجره هاعکسی از جمعه غمگین میبینمچه سیاهه به تنش رخت عزاتو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
نفسم در نمیاد، جمعهها سر نمیادکاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
عمر جمعه به هزار سال میرسهجمعهها غم دیگه بیداد میکنهآدم از دست خودش خسته میشهبا لبای بسته فریاد میکنه
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
جمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنهخنجر از پشت میزنه، اون که همراه منه
داره از ابر سیاه خون می چکهجمعهها خون جای بارون می چکه
۱ نظر ۷

تک تک کارهایی که نکردیم

حرفایی که نگفتیم

خاطره هایی که تجربه نکردیم

آهنگایی که برا هم نفرستادیم

فیلمای قشنگی که به هم معرفی نکردیم

روزهایی که با هم حرف نزدیم

مناسبت هایی که به هم تبریک نگفتیم

لقب هایی که به هم ندادیم

احساساتی که ابراز نکردیم

وقتایی که یه چیز دیگه رو به هم ترجیح دادیم

لحظه هایی که دلمون برا هم تنگ شد و نگفتیم

لبخندایی که به هم نزدیم

جمله های قشنگی که از هم دریغ کردیم

اون لحظه هایی که حوصله همو نداشتیم

اون وقتایی که به هم نیاز داشتیم اما به زبونش نیاوردیم

دوست دارمایی که نگفتیم یا نشد که بگیم

یه روزی.. قراره جای تک تکشون درد بگیره

۵ نظر ۱۱

گلدون شکسته

منو با تنهاییام تنها بذار، دلم گرفته 

روزای آفتابی رو به روم نیار، دلم گرفته 

نقش من، نقش یه گلدونِ شکسته است 

بی گل و آب برا موندن توی ایوون بهار، دلم گرفته


این تیکه -و فقط این تیکه- از آهنگ به نظرم مود بود.

بهار نزدیکه و اردیبهشت معشوقه من بین ماه‌های ساله. با این که عاشق اردیبهشتم اما هیچ وقت نمیتونم اونطوری که باید ازش لذت ببرم و همیشه یه غمی تو اردیبهشت ماه دارم. یک غمی که خودم اسمش رو میذارم «غم برای آنچه که بودی، غم برای آنچه که از دست دادی».

من عاشق روزای آفتابی و گرمای خورشید و روزای طولانی ام. من فقط تو این روزا احساس زنده بودن دارم. اما اون غمی که نمی‌دونم منشأش کجاست منو تبدیل به یه «گلدون شکسته» می‌کنه. من همیشه تو بهار بی گل و آب بودم. اگه بخوام صادق باشم من همیشه یه گلدون شکسته ام.. گلدون شکسته ای که صرفا توی فصلای گرم سال یکم احساس زنده بودن داره.

شاید بهتره به جای غم اسم این حس رو بذارم دلتنگی. شاید هم غمِ دلتنگی تعریف دقیق تری باشه. دلتنگی برای زمانی که نمی‌دونم کجاست و چی رو توش از دست دادم که همیشه باهام مونده. خیلی دوست دارم که اردیبهشت امسال کمتر این حس رو داشته باشم اما به یک میلیون دلیل می‌دونم که اردیبهشت امسال غمگین ترین سرزنده روی زمین میشم. همون گلدون شکسته ای که با تنهاییاش توی ایوونِ روزایِ آفتابیِ بهار تنها مونده و دلش گرفته.

۶ نظر ۴

سنگ قبر آرزو

آسمان چشم او آیینه کیست
آن که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین، درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه مکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما
با غم هم آشنا کرد
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آیینه کیست
آن که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود
این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من گلی پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
ای شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پر گل من
نو بهارت ارغوان باد
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگِ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود

۰ نظر ۶

𝘚𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘖𝘧 𝘔𝘺 𝘏𝘦𝘢𝘳𝘵

𝘏𝘦 𝘥𝘦𝘢𝘭𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘢𝘳𝘥𝘴 𝘢𝘴 𝘢 𝘮𝘦𝘥𝘪𝘵𝘢𝘵𝘪𝘰𝘯

کارت بازی کردن برای اون مثل مدیتیشنه

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘩𝘦 𝘱𝘭𝘢𝘺𝘴 𝘯𝘦𝘷𝘦𝘳 𝘴𝘶𝘴𝘱𝘦𝘤𝘵

و کسایی که باهاش بازی میکنن هیچوقت مشکوک نمیشن

𝘏𝘦 𝘥𝘰𝘦𝘴𝘯'𝘵 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘴

اون برای پولی که میبره بازی نمیکنه

𝘏𝘦 𝘥𝘰𝘯'𝘵 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘳𝘦𝘴𝘱𝘦𝘤𝘵

اون برای احترام بازی نمیکنه

𝘏𝘦 𝘥𝘦𝘢𝘭𝘴 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘢𝘳𝘥𝘴 𝘵𝘰 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘦 𝘢𝘯𝘴𝘸𝘦𝘳

اون کارتا رو پخش میکنه تا جواب رو پیدا کنه

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘢𝘤𝘳𝘦𝘥 𝘨𝘦𝘰𝘮𝘦𝘵𝘳𝘺 𝘰𝘧 𝘤𝘩𝘢𝘯𝘤𝘦

هندسه مقدس شانس

𝘛𝘩𝘦 𝘩𝘪𝘥𝘥𝘦𝘯 𝘭𝘢𝘸 𝘰𝘧 𝘢 𝘱𝘳𝘰𝘣𝘢𝘣𝘭𝘦 𝘰𝘶𝘵𝘤𝘰𝘮𝘦

قانون مرموز نتایج احتمالی

𝘛𝘩𝘦 𝘯𝘶𝘮𝘣𝘦𝘳𝘴 𝘭𝘦𝘢𝘥 𝘢 𝘥𝘢𝘯𝘤𝘦

انگاری ک اعداد باهم میرقصن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘵𝘩𝘦 𝘫𝘢𝘤𝘬 𝘰𝘧 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴

شاید اون با سرباز خشت بازی کنه

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘭𝘢𝘺 𝘵𝘩𝘦 𝘲𝘶𝘦𝘦𝘯 𝘰𝘧 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴

شاید بی بی پیک رو زمین بندازه

𝘏𝘦 𝘮𝘢𝘺 𝘤𝘰𝘯𝘤𝘦𝘢𝘭 𝘢 𝘬𝘪𝘯𝘨 𝘪𝘯 𝘩𝘪𝘴 𝘩𝘢𝘯𝘥

شاید توی دستش یک شاه رو پنهون کنه

𝘞𝘩𝘪𝘭𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘮𝘦𝘮𝘰𝘳𝘺 𝘰𝘧 𝘪𝘵 𝘧𝘢𝘥𝘦𝘴

درحالی که خاطره اون از ذهنش محو میشه

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦

این شکلش نیست

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

شکل دل من نیست

𝘐𝘧 𝘐 𝘵𝘰𝘭𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘐 𝘭𝘰𝘷𝘦𝘥 𝘺𝘰𝘶

و اگه به تو بگم که عاشقتم

𝘠𝘰𝘶'𝘥 𝘮𝘢𝘺𝘣𝘦 𝘵𝘩𝘪𝘯𝘬 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦'𝘴 𝘴𝘰𝘮𝘦𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨 𝘸𝘳𝘰𝘯𝘨

شاید فکر کنی که یه مشکلی هست

𝘐'𝘮 𝘯𝘰𝘵 𝘢 𝘮𝘢𝘯 𝘰𝘧 𝘵𝘰𝘰 𝘮𝘢𝘯𝘺 𝘧𝘢𝘤𝘦𝘴

من مرد هزار چهره نیستم

𝘛𝘩𝘦 𝘮𝘢𝘴𝘬 𝘐 𝘸𝘦𝘢𝘳 𝘪𝘴 𝘰𝘯𝘦

فقط یه ماسک به صورتم میزنم

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘴𝘱𝘦𝘢𝘬 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘯𝘰𝘵𝘩𝘪𝘯𝘨

اما اونایی که حرف میزنن هیچی نمیدونن

𝘈𝘯𝘥 𝘧𝘪𝘯𝘥 𝘰𝘶𝘵 𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘤𝘰𝘴𝘵

و با تقاص پس دادن این رو میفهمن

𝘓𝘪𝘬𝘦 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘤𝘶𝘳𝘴𝘦 𝘵𝘩𝘦𝘪𝘳 𝘭𝘶𝘤𝘬 𝘪𝘯 𝘵𝘰𝘰 𝘮𝘢𝘯𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘤𝘦𝘴

مثل اونایی که تو جاهای مختلف به شانسشون لعنت میفرستن

𝘈𝘯𝘥 𝘵𝘩𝘰𝘴𝘦 𝘸𝘩𝘰 𝘧𝘦𝘢𝘳 𝘢𝘳𝘦 𝘭𝘰𝘴𝘵

و اونهایی که میترسن شکست میخورن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘱𝘢𝘥𝘦𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘸𝘰𝘳𝘥𝘴 𝘰𝘧 𝘢 𝘴𝘰𝘭𝘥𝘪𝘦𝘳

میدونم که پیک ها شمشیرهای یه سربازن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘤𝘭𝘶𝘣𝘴 𝘢𝘳𝘦 𝘸𝘦𝘢𝘱𝘰𝘯𝘴 𝘰𝘧 𝘸𝘢𝘳

میدونم که خاج ها سلاح های جنگی هستن

𝘐 𝘬𝘯𝘰𝘸 𝘵𝘩𝘢𝘵 𝘥𝘪𝘢𝘮𝘰𝘯𝘥𝘴 𝘮𝘦𝘢𝘯 𝘮𝘰𝘯𝘦𝘺 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘩𝘪𝘴 𝘢𝘳𝘵

میدونم که خشت ها حکم پول رو برای این هنر دارن

𝘉𝘶𝘵 𝘵𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

ولی این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

این شکل دل من نیست

𝘛𝘩𝘢𝘵'𝘴 𝘯𝘰𝘵 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦

این شکلش نیست

𝘛𝘩𝘦 𝘴𝘩𝘢𝘱𝘦 𝘰𝘧 𝘮𝘺 𝘩𝘦𝘢𝘳𝘵

شکل دل من نیست

۰ نظر ۲
اون ور جنگل تن سبز

پشت دشت سر به دامن

اون ور روزای تاریک

پشت نیم شبای روشن

برای باور بودن

جایی شاید باشه شاید

برای لمس تن عشق

کسی باید باشه باید

اما تو این راه که همراه

جز هجوم خار و خس نیست

کسی شاید باشه شاید

کسی که دستاش قفس نیست
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان